روزمرگیها
چند روز پیش فاطمه جون دختر همسایه ی خوبمون شکوفه خانم مهمون ما بود و با ملیکا جون بازیهای خیلی خوبی میکردند ، بعد از یک ساعت براشون مهمون میاد و مهمونهاشون میشن مهمون خونه ی ما..... خیلی به بچه ها خوش گذشت.. از راست فاطمه جون ، ملیکا ی عزیزم ، فریمهر و فرنیا جون بفرمایید ادامه ی مطالب... این روزها در تدارک خرید لباس عروسی و همزمان لباس شب عید و ... مشغول شدیم از شرق تا گرگان و از غرب تا ساری رو گشتیم و سر آخر تونستیم فقط یک دست لباس برای ملیکا و یک دست لباس برای خودم انتخاب کنیم ، تا اینکه پری روز داداشی تماس گرفت و گفت که شنبه برای خرید عروسی با سما جون به تهران میرن ، و از من خو...
نویسنده :
مامان منصوره
1:26